امروزه بر سر منابر به کثرت از درس گرفتن از قیام حسینی سخن میگویند. بسیار میشنویم که حضرت امام حسین به ما آموخت برای دفاع از راه حق باید از همه چیز گذشت و نباید تن به ذلت داد. امام حسین برای همه درس دارد: به شیعیان آموخت که اقامهی سنت و اماتهی بدعت، واجب الهی است و به تمامی انسانها آموخت که ساحت پاک انسانی از ذلت مبراست. ولی باید به این نکتهی تاریخی توجه داشت که پس از قیام کربلا همواره دو تفسیر از این حادثه در میان شیعیان رایج بوده است. تفسیر اول که در بالا نیز به آن اشاره شد تفسیری سیاسی است. بر این اساس امام حسین به انسانها درس مبارزه با ظلم و بیعت نکردن با حاکم ظالم را آموخت و هر آن کس که برای مبارزه با ظلم قیام کند حسینی است و هر روزی که در آن با ظلم مبارزه شود عاشورا و هر زمینی که در آن خونی مظلومی بر زمین ریخته شود کربلاست. تفسیر دوم، تفسیری باطنی و معنوی از حادثهی عاشوراست. بر اساس این تفسیر قیام امام حسین علیهالسلام و شهادت ایشان، یک امر منحصر به فرد است. ایشان به امر الهی و با آگاهی از فرجام آن قدم در این مسیر میگذارند و این مسأله به هیچ وجه در تاریخی مثالی نداشته و نخواهد داشت. حسین و یارانش به شهادت رسیدند تا باکیان بر ایشان از آتش دوزخ رهایی یابند و تربت کربلا تا قیامت دارالشفای شیعیان او شود.
این دو نوع نگاه به حادثهی عاشورا از همان عصر ائمه مسبوق به سابقه بوده است. شیعیان زیدی با دریافتی کاملاً سیاسی از قیام عاشورا دست به قیام علیه حکومت جور زمان خود زدند. از سویی برخی دیگر از شیعیان که البته غالیان نیز در زمرهی آنها بودند با مستمسک قرار دادن سکوت ائمه پس از شهادت امام حسین بر تفسیر باطنی و معنوی از قیام حضرت امام حسین علیهالسلام تأکید مینمودند.
این دو تفسیر بر مبنای دو نوع نگاه به ائمه علیهمالسلام است. بر اساس نگاه اول ائمه واسطهی فیض میان خالق و مخلوق هستند. بر اساس نگاه دوم ائمه الگوی بشر در سیر به سوی خدا و راهبران اجتماعی میباشند. همواره در تفسیر از مفهوم امامت میتوان شاهد دو نگاه افراطی و تفریطی بود. گروهی با تأکید بر جنبهی اول از شئون امامت، ائمه را به عنوان خدا معرفی میکنند و گروهی دیگر با تأکید بر اسوه بودن آنها، ائمه را به علمای ابرار تقلیل میدهند. به عبارت دیگر همواره تفسیر از شأن امام میان دو جنبهی فرابشری و بشری در دوران است. البته تفسیر معتدلی که امروزه مورد توجه قاطبهی شیعیان نیز هست امکانپذیر است و بر اساس آن میان جنبهی بشری و فرابشری ائمه جمع میشود. از سویی ائمه را واسطهی فیض میان خالق و مخلوق میداند و از سوی دیگر آنها را موجوداتی با گوهر بشری (أنا بَشَرٌ مِثلُکُم) و الگویی برای سایر انسانها معرفی میکند.
بر همین اساس، دو تفسیر از حادثهی عاشورا نیز با یکدیگر جمع میشود: از سویی امام حسین علیهالسلام با قیام خویش به شیعیان خود آموخت که در برابر سلطان ظالمی که به نام دین از سنن الهی عدول میکند قیام کرده و هرگز با او دست بیعت ندهند (مثلی لا یبایع مثله) و از سوی دیگر عزاداران امام حسین مشمول رحمت واسعهی الهی واقع میشوند.
باید به این نکته توجه داشت که پیش از آغاز مبارزات آزادیخواهانهی مردم مسلمان ایران تفسیر رایج در جامعه همان تفسیر باطنی از قیام امام حسین علیهالسلام بود. رفته رفته با شروع مبارزات اسلامگرایانه، دریافت از عاشورا به عنوان یک قیام ضد ظلم در جامعه شیوع یافت؛ و به تدریج در کنار جنبههای باطنی این قیام مورد توجه قرار گرفت. البته در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی انتشار کتاب شهید جاوید فصلی نوین در نزاع میان طرفداران این دو نوع از تفسیر بود. مرحوم صالحی نجفآبادی در این کتاب استدلال میکند که امام حسین علیهالسلام تنها با هدف تشکیل حکومت حق دست به قیام زد و اگر ایشان از فرجام این قیام آگاه بود هیچگاه به چنین مسیری گام نمینهاد. این تفسیر که اوج تفسیر سیاسی از قیام حسینی است، این نهضت مقدس را کاملا از جنبههای باطنی تهی مینماید؛
ولی واقعیت امر آن است که میتوان با تفکیک میان جنبههای ظاهری و باطنی قیام امام حسین مشیی جمعگرایانه را بین این دو تفسیر برگزید. حضرت امام خمینی (ره) از جملهی کسانی است که در عصر اخیر با پذیرش آگاهی امام حسین از فرجام خود بر تفسیری سیاسی از این قیام تأکید نمودهاند:
«باید آن بعد سياسى كربلا را براى مردم بيان كرد. سيدالشهدا به حسب روايات ما و به حسب عقايد ما از آنوقتى كه از مدينه حركت كرد مىدانست كه چى دارد مىكند، مىدانست شهيد مىشود، قبل از تولد او اطلاع داده بودند به حسب روايات ما. وقتى كه آمد مكه و از مكه در آن حال بيرون رفت، يك حركت سياسى بزرگى بود كه در يك وقتى كه همه مردم دارند به مكه مىروند، ايشان از مكه خارج بشود. اين يك حركت سياسى بود، تمام حركاتش، حركات سياسى بود؛ اسلامى- سياسى، و اين حركت اسلامى سياسى بود كه بنى اميّه را از بين برد، و اگر اين حركت نبود، اسلام پايمال شده بود (صحیفه نور، ج 20، ص 177)» .