۱۳۸۹ بهمن ۵, سه‌شنبه

خطای بزرگ معرفت‌شناختی

یکی از بزرگ‌ترین خطاهای هستی‌شناختی خلط مفهوم و مصداق است (به عنوان مثال حمل احکام وجود بر ماهیت) و یکی از نابخشودنی‌ترین خطاهای معرفت‌شناختی عدم تفکیک میان پیدایش یک گزاره و توجیه آن است.
معرفت‌شناسان اجتماعی، اصحاب مکتب تفکیک و حتی بسیاری از روشنفکران سکولار گرفتار مغلطه‌ای هستند که صورت اجمالی منطقی آن بدین صورت است:
گزاره‌ی الف از حیث پیدایش محلی است، اگر گزاره‌ای از حیث پیدایش محلی باشد از حیث توجیه نیز محلی است، پس گزاره‌ی الف از حیث توجیه محلی است.
مشکل اصلی در این استدلال کبرای استدلال است، چه کسی گفته است اگر گزاره‌ای از حیث پیدایش محلی باشد از حیث توجیه نیز محلی است؟ و این کبرا بر کدام قضایای موجه مبتنی است؟
کسانی که فلسفه‌ی اسلامی را به دلیل پیدایش یونانی آن یا مدرنیته یا در صورت اخص علم غربی را به دلیل جغرافیای غیر شرقی آن نفی می‌کنند، پیش از آنکه بخواهند گامی فراتر نهند باید کبرای استدلال فوق را اثبات کنند. پیشتر در مقاله‌ی دایره‌ی مسدس در نفی امکان علم بومی اشاره‌ای به این مسأله کرده بودم.
شاید در این باب در آینده بیشتر بنویسم.

۱۳۸۹ دی ۲۳, پنجشنبه

آیا دوران مطهری‌ها به سر آمده است؟


امروز در اثنای گپ و گفتی دوستانه سخن به اینجا رسید که در حوادث پس از انتخابات بسیاری در اصل کارآمدی اسلام شک کردند. یکی از حاضران در مجلس گفت امروزه خلأ یک مطهری به شدت حس می‌شود، کسی با اتکای به منابع دینی و فارغ از هیاهوها و تقسیم‌بندی‌های سیاسی از اصل تعالیم اسلام دفاع کند و حساب افکار را از افراد جدا نماید.
آیا در روزگار ما مطهری‌ها از میان رفته‌اند یا آنکه امکان ظهور و بروز برای آنها وجود ندارد؟
برای پاسخ به این پرسش باید در شخصیت مرحوم شهید مطهری تأمل کنیم. به این منظور به جای تحلیل شاخصه‌های فردی مرحوم شهید مطهری ویژگی اساسی افرادی چون مطهری را مرور می‌کنم. به زعم من ویژگی اساسی نخبگانی چون مطهری آن است که توأم با بهره‌مندی از آموزش‌های دینی و تعلق خاطر به یک سنت فکری، در یک قالب خاص قرار نمی‌گیرند. مطهری‌ها آزاداندیشند؛ نه بدین معنا که در پی بخشنامه‌های حکومتی در کرسی‌های آزاداندیشی شرکت می‌کنند، بلکه جرأت تأمل در بنیادهای مسلم سنتی را دارند که خود بخشی از آن محسوب می‌شوند. مطهری‌ها اگر روزی علیه رژیم غاصب اسرائیل سخن می‌گویند، روز دیگر بر سنت دیرپایی می‌شورند که به جای نظر اسلام پیرامون حجاب زنان، سلیقه‌های شخصی را مطرح می‌کند. اینچنین است که مطهری‌ها شایسته‌ی عنوان نخبگی می‌شوند. نخبگی مرحوم مطهری براساس آئین‌نامه‌های ابلاغی بنیاد نخبگان نیست، چه آنکه اساساً نخبگانی چون مطهری هیچگاه در قالب‌های رسمی نمی‌گنجند که حال در شمول آئین‌نامه‌های آن قرار بگیرند، نخبگی بزرگانی چون مطهری در همین فراروی از قالب‌های متعارف است. مطهری هم سنتی است و هم مدرن و نه سنتی است و نه مدرن. سنتی است چرا که دل در گروی تعالیم الهی دارد و سنتی نیست از آن رو که چهارچوب‌های سلیقه‌ای را علی رغم همه‌ی هیمنه‌ی آن هیچگاه به رسمیت نمی‌شناسد. مطهری‌ها اگر حامی حکومتی نیز باشند، هیچگاه بر خطاهای فاحش آن چشم نمی‌پوشند، از این رو اگر در اکثر موارد جانب بیاناتشان به نقد مخالف است، در اقلی از موارد جدی‌ترین انتقادات را به حکومتی که خود حامی آن هستند وارد می‌کنند.
حال می‌توان دریافت چرا در جامعه‌ی امروز ما نخبگانی چون مطهری یافت نمی‌شوند. مسأله آن نیست که مطهری‌ها از میان رفته‌اند، بلکه مطهری‌ها امکان ظهور ندارند. چه آنکه متأسفانه در تریبون‌های رسمی جمعه و جماعت و صدا و سیما، اغلب در پی کسانی هستند که بخشنامه‌های رسمی را تئوریزه کنند و کسانی به عنوان صاحب فکر معرفی می‌شوند که تنها هنرشان تکرار مکررات است، و حاشا و کلا که مطهری‌ها زیر بار چنین اموری بروند. این چنین است که جامعه از وجود نخبگانی چون مطهری محروم می‌شود و انسان‌های کلیشه‌ای بر منابر رسمی می‌نشینند.