۱۳۸۹ فروردین ۲۴, سه‌شنبه

به یاد آموزگار مرگ‌آگاهی شهید سید مرتضی آوینی

امسال هم مانند سال گذشته، نیت کردم به مناسبت سالگرد شهادت آموزگار مرگ‌آگاهی سید مرتضی آوینی مقاله‌ای پیرامون بحران انسان معاصر با تکیه بر آرای مارتین هیدگر بنویسم. باز هم میسر نشد. برای خالی نبودن عریضه، به ذکر چند بیت از شعر استاد علی معلم دامغانی در سوگ شهید آوینی که شنبه گذشته نیز آن را در مراسم سالگرد او در تالار وزارت قرائت کرد، بسنده می‌کنم:
چه بنگره است در زمین ز بانگ بسط و قبض ها؟
كه خفته اند شبروان ، كه مرده اند نبض ها
فلك جنازه می برد به جای هور از آسمان
لعاب مرده می چكد به جای نور از آسمان
صداع حجله می دهند از این عروس رایگان
چه بنگره است در زمین از این نبهره دایگان
چرا به نام آب و نان نشاط خون نمی كنی؟
فتاد لیلی از نفس ،چرا جنون نمی كنی؟
جنازه ها، جنازه ها، جنازه های خونچكان
تو شیر شرزه خود نه ای، دمی به لابه می تكان
زمانه رفت و سال ها سخط نشد، رضا تو را
مگر به عید خون كشد عزای مرتضی تو را 

هیچ نظری موجود نیست: