چندی است که در کشور ما و در محافل دانشگاهی بحثی به نام کرسیهای آزاداندیشی رونق یافته و همگان از ضرورت برپایی آن و منافع چنین کاری سخن میگویند. کار بدانجا رسیده است که اخیراً معاون فرهنگی وزیر علوم نیز سخن از ابلاغ آییننامهی کرسیهای آزاداندیشی گفته است؛ یعنی که وزارت فخیمه علوم به این نتیجه رسیده برای تحقق آزاداندیشی بخشنامه صادر کند؛ و به دانشجو و استاد دستورالعملی بدهد تا بتوانند آزادانه بیندیشند. یعنی که تصور کردهاند باید بر اساس بخشنامه آزادانه اندیشید.
آیا به راستی انسان میتواند فارغبال از تعلقات و باورهای پيشين خود آزادانه بينديشد. ژان پل سارتر فیلسوف اگزیستانس معاصر گفت: آزادی سودای محال است. انسان نمیتواند فارغ بال از شرایط انسانی خویش و تعلقات خود آزادانه بیندیشد. ادبیات و هنر همواره متعهدند؛ و هیچ اندیشمندی نمیتواند ادعای تفکر و عمل آزادانه داشته باشد. انسانها محکوم به شرایط انسانی و موقعیتی هستند که در آن فروافتادهاند.
به نظر میرسد که انسان همواره در اندیشه خویش مبتنی بر باورها و اندیشههای پیشین خود میاندیشد و به درکی جدید نائل میشود و اساساً اندیشیدن مستقل از ادراکات قبلی غیرممکن است. حتی مشاهدات تجربی آدمی نیز مؤخر بر معرفت اوست. حال با چنین وضعی چگونه میتوان از انسان انتظار داشت که آزادانه بیندیشد؟ این سخن را نباید بدین معنا گرفت که هر دو انسانی نسبت به حقایق پیرامون خویش به یکسان در نسبت با گذشته خویش میاندیشند و هر دو به یک میزان آزادنیندیشند. بدین معنا گرچه آزاداندیشی به معنایی مطلق میسر نیست، ولی شاید بتوان گفت بعضی نسبت به بعضی دیگر آزادانهتر میاندیشند. در این صورت آزاداندیشی نسبتی مستقیم با اصل اندیشیدن پیدا میکند، کسی که میاندیشد نسبت به کسی که نمیاندیشد از آزادی بیشتری در تفکر برخوردار است.
شاید مقصود از آزاداندیشی دادن جرأت اندیشیدن به جامعه باشد؛ در این صورت باید جامعه به این سطح از آمادگی برسد که بتواند فراتر از تصلبهای موجود در بنیادهای فکری خود تامل کند؛ نخبگان و فرهیختگان این جامعه نباید هر سخنی نویی را به دیدهی شبهه بنگرند و همواره آینده را در پرتو باورهای گذشته خویش فهم کنند. شاید بتوان نتایج تحقق چنین فضایی را در جامعه آزاداندیشی نامید؛ که در این صورت آزاداندیشی نه نیازمند بخشنامه که مبتنی بر تجدیدنظر صاحبان گفتمان در نوع نگاه خویش به اندیشههای مخالف است. صاحبان معرفت در این جامعه همواره اسیر فهم گذشتگان از انسان و جهان و حکومت نیستند و با نگاهی از سر تامل به سخنان جدید مینگرند. در آن صورت آزاداندیشی نه بستری برای پاسخگویی به شبهات که زمینهای برای ظهور حقیقت است.
۲ نظر:
سلام
اولا یک چیزی ما خودمون داریم تو حلقه مطالعاتی مون فلسفه غرب می خونیم اگر بیای کمک کنی وضع بهتره
تو جامعه ما یک جور خودسانسوری و نفاق وجود داره که فعلا همون حل شه جای شکر داره اونی که تو میگی پیش کش
باللاخره نفهميدم؛ شما آزاد انديشی را محال میدونين يا ممکن؟ محال يعنی با صحبت حضر ت آقا مخالفيد؟!
ارسال یک نظر