۱۳۸۹ خرداد ۱۹, چهارشنبه

پدیدار و ذات


وَ بَعضُهُم و مِنهُمُ الغَزّالی یَزعمونَ أنَّهُ قَد یُعرَفُ مِن غَیرِ النَظَرِ إلی العالَم، فَهُو غَلَط. (فصوص‌الحکم، فص شیثی)
اللّهُمَّ إنّى اَسئَلُكَ مِن كَلِماتِكَ بِأَتَمِّها وَ كُلُّ كَلِماتِكَ تآمّه. اللّهُمَّ إنّى اَسئَلُكَ بِكَلِماتِكَ كُلُّها. (دعای سحر)
اگر اسمای الهی نباشد آیا راهی به سوی ذات خواهد بود؟
اگر پدیداری نباشد کجا می‌توان راهی به ذات یافت.
و چنین است داستان پدیدارشناسی: سفری از پدیدار به سوی ذات.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

شما زيادي به فلسفه {غرب) و رابطه ي اين فلسفه با دين خوشبين و اميدواريد.

هادی بیگلو گفت...

سلام مصطفی جان. من به این مسئله اسما خیلی علاقه مندم. یه چیزی تو نظرم هست بگم.
پدیدار یعنی پدیدار. یعنی در خود این مفهوم پدیدار، مفهوم ذات به نحو "ذاتی" مضمر است. یعنی ما بین این دو یک رابطه ضروری - حالا از هر جنسی باشد - برقرار می کنیم.
اما در مورد خود مفهوم اسم که به صورت سردستی تنها رابطه ای که با مسما می تواند داشته باشد رابطه دلالت است، و خودت می دانی که این دلالت یک رابطه ذاتی نیست بلکه یک "اعتبار" است.
نمی دانم این حرفها وجهی دارد یا نه اما شاید در ادامه چیزی را بگشاید. یعنی با فرض این تحلیل نمی توان به سادگی گفت : "اسما راهی به سوی ذات اند به نحو ذاتی" و "اسما از ذات منشا می یابند به نحو ضروری". زیرا ذات و ضرورت در رابطه ذاتی معنا می یابد و نه اعتباری.