۱۳۸۷ شهریور ۱۶, شنبه

پدیدارشناسی

پديدارشناسی مطالعه ساختار آگاهی به عنوان تجربه­ای از نگاه اول شخص است. ساختار مرکزی اين تجربه التفات – يعنی جهتداری به سمت امر خاص به گونه­ ای که يک تجربه درباره موضوع شناسا باشد– است.

تجربه به سمت يک موضوع شناسا بواسطه محتوا و معنايش (که بازنمايي موضوع شناسا است) به همراه شرايط خاص امکاني جهت مييابد.

پديدارشناسی به مثابه يک نظام در عين جدايي به ساير روشهای کليدی فلسفی مانند هستي شناسي، معرفت شناسي، منطق و فلسفه اخلاق مرتبط است. پديدارشناسی به صور گوناگونی در طول قرنها به کار گرفته شده، ولی به صورت مستقل در قرن بيستم توسط هوسرل، هايدگر، سارتر، مرلوپونتی و ديگران مطرح شده است. مسائل پديدارشناسانه التفات، آگاهی و زاويه ديد اول شخص به عنوان وجه غالب فلسفه ذهن اخير محسوب ميشوند.

پديدارشناسی معمولا با دو روش فهميده میشود: پديدارشناسی به مثابه نظام و به عنوان يک جنبش در تاريخ فلسفه.

روش پديدارشناسی در نگاه اول ميتواند به عنوان مطالعه ساختار تجربه يا آگاهی تعريف شود. در معنای تحت الفظی، پديدارشناسی مطالعه پديدارهاست: ظهور اشيا يا اشيايي که در تجربه ما ظهور ميکنند، يا راهي که ما آنها را تجربه ميکنيم.

جنبش تاريخی پديدارشناسی سنتی فلسفی است که در ابتدای قرن بيستم توسط ادموند هوسرل، مارتين هيدگر، مرلوپونتی، ژان پل سارتر و ديگران به راه افتاده است. در اين جنبش نظام پديدارشناسی به عنوان مبانی صحيح تمامی فلسفه ها جايگاه ارزشمندی يافت. روش و ويژگيهای اين نظام به طور گسترده توسط هوسرل و جانشينانش مورد بحث قرار گرفته و اين بحثها تا امروز تداوم يافته است.

در فلسفه ذهن معاصر، معنای واژه پديدارشناسی به ويژگيهای کيفيات حسی محدود شده است. با اين وجود تجربه ما غنی تر از محتوای حسی آن است.

سنت پديدارشناسی محدوده گسترده ای را از قبيل معنای اشيای مورد تجربه ما، معناداری موضوعات شناسا، رويدادها، ابزارها، جريان زمان، خود و ديگران به عنوان اشيايي که در "زيست-جهان" ما ظهور و تجربه ميشوند در برميگيرد.پديدارشناسی به مثابه يک نظام سنت اصلی فلسفه قاره ای اروپا در قرن بيستم است، همان طور که فلسفه ذهن در مکتب انگليسی-آمريکايي فلسفه تحليلی تطور يافته است. هنوز هم ويژگيهای مبنايي فعاليت های ذهنی ما در اين در سنت مشترکا مورد بررسی است.

پديدارشناسی ساختار انواع گوناگون تجربه از ادراک، تفکر، حافظه، تخيل عاطفه، آرزو، اراده تا آگاهی بدنی، اعمال بدنی و اجتماعی شامل فعاليتهای زبانی را مطالعه ميکند.

ساختار اينگونه از تجربه ها شامل چيزی است که هوسرل آنرا التفات به معنای جهتداری تجربه به سمت اشيا عالم، ميداند. اين ويژگي، ويژگي آگاهی است که همواره آگاهی از چيزی است.

بر طبق پديدارشناسی ابتدايي هوسرل تجربه ما به سمت اشيا فقط از طريق مفاهيم، افکار و ايده هاو تصاوير خاص جهتدار شده است.

هیچ نظری موجود نیست: