۱۳۸۷ دی ۶, جمعه

من، روانبخش و خاتمی


بعد از اجرای برنامه گفتگو با دکتر لوکس به عنوان سخنران جشن دهه فجر سال 83 در آمفی تئاتر دانشکده برق و کامپيوتر، که آن روزها هنوز گروه برق و کامپيوتر بود، با خود عهد کرده بودم اجرای هيچ برنامه ای را نپذيرم. چه آنکه در آن برنامه بيش از سخنران برنامه من صحبت کرده بودم و البته اعتراض کل سالن را هم برانگيخته بودم. تاثير افتضاح به حدی بود که تا امروز هم بسياری خاطره آن اجرای موفقيت آميز! را به خاطر دارند.
از حدود يک هفته قبل از برگزاری مناظره روانبخش و خاتمی بود که تماس تلفنی حميد شيردستيان و ميثم ميرزايي فر شروع شد که بيا اجرای مناظره را بپذير. من هم البته به هر ترفندی متوسل ميشدم تا بتوانم در اين سال آخر حضور در دانشکده فنی بار ديگر اشتباه گذشته را تکرار نکنم. و حالا اين وسط حميد و ميثم و محمد فياضی يکصدا ميگفتند که شما گزينه مورد اجماع شواری مرکزی بسيج دانشکده فنی برای اجرای اين برنامه هستی و همه اعضا بالاتفاق شما را به عنوان مجری انتخاب کرده اند. و من هم البته پس از شش سال حضور در بسيج آن قدر خام نبودم که فريب چنين سخنانی را بخورم.
اين شد که مرحله دوم مذاکره آغاز شد. اين دفعه به صراحت گفتم که من گرچه با رضا خاتمی همسخن نيستم ولی با قاسم روانبخش هم چندان ميانه ای ندارم. انگار جمع منتظر گفتن همين يک جمله بود. حالا ديگر به تاکيدات قبلی اين يکی هم اضافه شده بود که مجری برنامه بايد يک آدم بی طرف مثل شما باشد.
توافق نهايي اما در شب آخر صورت گرفت؛ مثل الباقی کارها. و البته با طرح يک شرط که جای ذکرش در اينجا نيست. اين شد که اجرای دومين برنامه را در طول دوران دانشجويي پذيرفتم.
در ابتدای برنامه با روانبخش سلام و خوش و بشی کردم و از او خواستم که مختصری از زندگي نامه اش را بگويد. در اثنای صحبت همراه چند نفری که با خود از بيرون آورده بود در مورد نحوه برنامه فرامينی صادر کرد که البته من هم کليه آنها را ناديده گرفتم.
مناظره را با قرائت زندگی نامه روانبخش و خاتمی آغاز کردم و با قرائت تذکر انتهايي وصيت نامه امام خمينی پيرامون صحت مطالب انتصابي به ايشان از هر دو خواستم که به اين تذکر پايبند بمانند و از نسبت دادن مطالب برآمده از روياهای صادقه و دفترچه خاطرات شخصی، به امام بپرهيزند. تذکری که البته تا انتها توسط هر دو رعايت شد. البته بحث های صورت گرفته، بيش از آنکه صحبت از حدود انديشه های امام باشد، جدل لفظی حول عملکرد دولت سابق و فعلی بود.
در طول برگزاری مناظره هر چند دقيقه يکی از حاميان خاتمی يا روانبخش با سر و صدای خود فضای جلسه را ملتهب ميکرد و البته من هم تمام تلاش خود را برای جلوگيری از صحبتهای وسط جلسه کردم. تلاشی که ظاهرا قرين به موفقيت بود.
هر چه بود مناظره بدون حادثه خاصی پايان يافت. والبته از اظهار نظرهای بعدی دريافتم که اجرای من هم مطلوب از آب درآمده. در همه اين اظهار نظرها جالب تر از همه صحبت يکی از طرفدارن خاتمی بود که در پايان جلسه و وقتی که تازه از روی سن پايين آمده بودم به من گفت: "شما بی طرفی را در اداره جلسه رعايت کردی"

هیچ نظری موجود نیست: