۱۳۸۷ آذر ۱۵, جمعه

دولت نهم و مساله گفتمان عدالت

مدتی است که با مشاهده بسياری از ناکامی های دولت نهم و نيز فاصله گرفتن آن از آرمانهای اساسی خود، نسبت به مضر يا مفيد بودن اصل پيروزی دولت نهم دچار ترديد شده ام. برای نمونه، به گوشه ای از ناکامی ها و آرمان گريزي های دولت نهم در زير اشاره ميشود:

انتصاب علی کردان و دفاع همه جانبه رئيس دولت از وی، انتصاب وزير ميلياردری چون صادق محصولی، حمايتهای شخص رئيس دولت از اظهارات و اقدامات نابخردانه رحيم مشايي، اقدام نسنجيده برای ورود زنان به ورزشگاه، سياستهای تورم زای پولی و بانکی، و نيز مديرانی که در حوزه مسئوليت خود نتوانسته اند موفقيت چندانی به دست آورند همچون وزير کشاورزی و وزير علوم

ولی در اين ميان اصل پيروزی دولت نهم، حکايت از پيروزی گفتمان عدالتخواهی و بازگشت به گفتمان انقلابی دهه 60 در حمايت از مستضعفين دارد. مساله ای که مستقل از نحوه عملکرد دولت نهم، يک پيروزی مهم به شمار ميرود. از اين رو هر کسی در آينده بايد به نوعی نسبت خود را با اين شعارها و آرمانها مشخص نمايد؛ برای نمونه ليست حاميان خاتمی در انتخابات اخير مجلس شورای اسلامی، دفاع از انديشه های امام و مبارزه با فقر را به عنوان دو شعار محوری خود ميدانست. اين مساله آنگاه اهميت افزون تری مي يابد که همين جريان در گذشته محوريت خود را بر روی بحث توسعه سياسی و گسترش آزادی های مدنی متمرکز کرده بود.

از اين رو اعتقاد دارم بزرگترين دستاورد دولت نهم، در کنار همه ناکامی ها و ضعف های آن غلبه گفتمان عدالت است، و بايد هر گونه انتقادی به دولت نيز از اين زاويه ارزيابی شود. البته بايد توجه داشت که بايد به اين مساله مستقل از عملکرد دولت نهم نگريسته شود، تا مبادا ناکامی های احتمالی اين دولت، منجر به شکست اصل گفتمان عدالت خواهی و گسترش نااميدی در ميان جامعه شود.

هیچ نظری موجود نیست: