شنبه هفته پيش گذارم به ميدان ونک افتاد. جو در دست حاميان ميرحسين بود. جمعه را نيز همان گونه که قبلا گفتم در ولی عصر قدم زدم. تعداد طرفداران ميرحسين و احمدينژاد برابری ميکرد. شنبه را نيز سوار بر موتور مرتضی روحانی به ميدان بهارستان رفتيم. جو به شدت احمدينژادی بود. از شمال به سمت جنوب که حرکت ميکنی تغيير طيف آرا کاملا مشهود است.
يکشنبه را به همراه مرتضی عازم قم ميشويم. پس از مدتی برای اولين با فرصت کرديم که مفصلا با هم صحبت کنيم.
دوشنبه صبح پس از چند روز به دانشگاه ميروم. ظهر با محمد در سلف همصحبت ميشويم. بحث بر سر شاخصهای تورم است. صحبتمان به ده دقيقه نرسيده که محمد آن را به جای شيرين هميشگی ميرساند. از وقتی خودش به سر و سامان رسيده به فکر رفع حوائج مسلمين است.
طول خيابان شهيد بهشتی را تا مصلی پياده ميروم. گروههای سبزپوش به جمع حاميان ميرحسين در خيابان ولی عصر ملحق ميشوند. در مصلی جمعيتی بيش از دويست هزار نفر گرد آمدهاند. احمدينژاد به علت ازدحام جمعيت سخنرانی خود را در مصلی لغو ميکند. حدود ساعت شش بعد از ظهر است که به سمت دانشکدهی فنی حرکت ميکنم. ترافيک شهر در مسيرهای منتهی به ولی عصر به اوج خود رسيده است. از ابتدای مطهری تا چهارراه اميرآباد ترافيک سنگين است. به گمانم امشب خيابانهای پايتخت از ساير شبها شلوغتر و ملتهبتر باشد.
با غلامرضا به سمت چهارراه اميرآباد ميرويم. با ديدن ترافيک سنگين، قيد رفتن به خانه را ميزنيم. در خوابگاه مهمان بچهها ميشويم. مناظره رضايي و احمدينژاد را در مسجد کوی به نظاره مينشينم. دانشجويان به فراخور سليقهشان در اثنای بحث کف ميزنند و هو ميکنند. بعد از مناظره بحث داغ سياسی در اتاق شکل ميگيرد. غلامرضا مياندار بحث است و ديگران هر يک اظهار نظری ميکنند. فضای اتاق به شدت ضد احمدينژادی است. برای من يکی که نتيجه انتخابات غير قابل پيشبينی است.
امروز پس از مدتها سر ظهر راهی خانه ميشوم. حال و هوای محله به شدت سياسی است. اکثر مغازهها عکس احمدينژاد را نصب کردهاند. برخلاف دوهفتهی پيش که جو به نفع موسوی بود، حالا رفته رفته فضای به سود احمدينژاد در حال برگشت است. درست مثل چهار سال پيش. آن روزها هم در هفته آخر اوضاع کاملا تغيير کرد.
۱ نظر:
به امید پیروزی دکتر.
ارسال یک نظر