۱۳۸۸ خرداد ۲۰, چهارشنبه

این روزها

شنبه هفته پيش گذارم به ميدان ونک افتاد. جو در دست حاميان ميرحسين بود. جمعه را نيز همان گونه که قبلا گفتم در ولی عصر قدم زدم. تعداد طرفداران ميرحسين و احمدي‌نژاد برابری مي‌کرد. شنبه را نيز سوار بر موتور مرتضی روحانی به ميدان بهارستان رفتيم. جو به شدت احمدي‌نژادی بود. از شمال به سمت جنوب که حرکت مي‌کنی تغيير طيف آرا کاملا مشهود است.

يکشنبه را به همراه مرتضی عازم قم مي‌شويم. پس از مدتی برای اولين با فرصت کرديم که مفصلا با هم صحبت کنيم.

از صبح تا به عصر را در قم هستيم. جو شهر به نظر به سود احمدی‌نژاد است.

دوشنبه صبح پس از چند روز به دانشگاه مي‌روم. ظهر با محمد در سلف هم‌صحبت مي‌شويم. بحث بر سر شاخص‌های تورم است. صحبت‌مان به ده دقيقه نرسيده که محمد آن را به جای شيرين هميشگی مي‌رساند. از وقتی خودش به سر و سامان رسيده به فکر رفع حوائج مسلمين است.

دوشنبه بعد از ظهر پياده از دانشکده‌ی فنی به سمت خيابان شهيد مطهری حرکت مي‌کنم. حوالی ساعت پنج است. از تقاطع مطهری تا ابتدای خيابان شهيد بهشتی طول ميدان ولی عصر را قدم مي‌زنم. زنجيره‌ی انسانی ياران ميرحسين در طول خيابان ولی عصر تشکيل شده است. حرکت ماشين‌ها به کندی صورت مي‌گيرد. حاميان مهندس برای پاسداشت حريم اخلاق آشکارا به دکتر دشنام مي‌دهند.

طول خيابان شهيد بهشتی را تا مصلی پياده مي‌روم. گروه‌های سبزپوش به جمع حاميان ميرحسين در خيابان ولی عصر ملحق مي‌شوند. در مصلی جمعيتی بيش از دويست هزار نفر گرد آمده‌اند. احمدي‌نژاد به علت ازدحام جمعيت سخنرانی خود را در مصلی لغو مي‌کند. حدود ساعت شش بعد از ظهر است که به سمت دانشکده‌ی فنی حرکت مي‌کنم. ترافيک شهر در مسيرهای منتهی به ولی عصر به اوج خود رسيده است. از ابتدای مطهری تا چهارراه اميرآباد ترافيک سنگين است. به گمانم امشب خيابان‌های پايتخت از ساير شب‌ها شلوغ‌تر و ملتهب‌تر باشد.

غلامرضا صادق‌زاده با من تماس مي‌گيرد بو مي‌گويد که برای اذان مغرب به دانشکده‌ی فنی مي‌آيد. موقع نماز مغرب بحث شديدی بين طرفداران دکتر و مهندس در نمازخانه در مي‌گيرد. هادی آگاهی به خاطر مسدود شدن ايستگاه مصلی به شدت عصبانی است.

با بچه‌ها از پيشبينی خود پيرامون مشارکت هفتاد و پنج درصدی مردم در انتخابات مي‌گويم. اکثريت بچه‌ها مشارکت را بيش از اين ارزيابی مي‌کنند.

با غلامرضا به سمت چهارراه اميرآباد مي‌رويم. با ديدن ترافيک سنگين، قيد رفتن به خانه را مي‌زنيم. در خوابگاه مهمان بچه‌ها مي‌شويم. مناظره رضايي و احمدي‌نژاد را در مسجد کوی به نظاره مي‌نشينم. دانشجويان به فراخور سليقه‌شان در اثنای بحث کف مي‌زنند و هو مي‌کنند. بعد از مناظره بحث داغ سياسی در اتاق شکل مي‌گيرد. غلامرضا مياندار بحث است و ديگران هر يک اظهار نظری مي‌کنند. فضای اتاق به شدت ضد احمدي‌نژادی است. برای من يکی که نتيجه انتخابات غير قابل پيشبينی است.

امروز پس از مدت‌ها سر ظهر راهی خانه مي‌شوم. حال و هوای محله به شدت سياسی است. اکثر مغازه‌ها عکس احمدي‌نژاد را نصب کرده‌اند. برخلاف دوهفته‌ی پيش که جو به نفع موسوی بود، حالا رفته رفته فضای به سود احمدي‌نژاد در حال برگشت است. درست مثل چهار سال پيش. آن روزها هم در هفته آخر اوضاع کاملا تغيير کرد.

اين روزها سعی مي‌کنم از فرصت‌های فراغت خود برای حضور در مجامع عمومی و مشاهده گفتار و رفتار مردم استفاده کنم. اين کار درس‌های بسياری به انسان مي‌آموزد. اميدوارم بعد از انتخابات بتوانم خاطرات خود را از اين مشاهدات مکتوب نمايم.


۱ نظر:

ناشناس گفت...

به امید پیروزی دکتر.