۱۳۸۸ فروردین ۶, پنجشنبه

فرصتی برای ننوشتن



اين روزها کمتر فرصت نوشتن پيدا مي‏کنم. و البته در اين همه فرصت‏های نيافتنی برای نوشتن، بدتر از همه ننوشتن مقاله‏ای پيرامون عدالت در ليبراليسم معاصر به اصرار علی خواجه بود که البته خيلی هم از من دلگير شد، چه کنم؟ توانم بيش از اين نيست. هر چه هست سال 87 سپری شد. و البته برخلاف سال 86 که برای من سالی مشحون از اتفاقات عجيب و تلخ و تکان‏دهنده بود، سال 87 سالی يکنواخت بود. سال آرامش، و شايد آرامشی پيش از طوفان

و اين يکی را هم مي‏نويسم، برای تبريک بهار به همه آنها که دوستشان دارم

شکوفه‏ها مي‏شکفند و نهال‏ها از آنها مي‏رويند، شکفتن و شکافتن و شکوفه تکرار با طراوت بهار است. با بهاران روزی نو مي‏آغازد و ما همچنان چشم در راه روزگاری نو



هیچ نظری موجود نیست: