1. در باب انتخابات دهم رياست جمهوري بسيار گفتهاند و بسيار شنيدهايم. بنابراين اگر بخواهم بر انبوه تحليلها سخني بفزايم که درخور خواندن باشد، جز سخن نو گفتن نشايد.
2. همانطور که پيشتر نيز به اجمال اشاره کردم، مهمترين رويداد اين انتخابات را شکلگيري مرزبندي جديدي در تاريخ سياسي جمهوري اسلامي ميدانم و کليد تحليل تمامي رويدادهاي گذشته را در گرو درک دقيق ابعاد اين صفبندي جديد ميبينم.
3. مروري بر توزيع طيف آراي انتخابات گذشته در شهر و روستاها و نيز در نقاط مختلف شهرهاي بزرگ واقعيتي بسيار مهم را آشکار ميسازد. احمدينژاد بيشترين پايگاه خود را در ميان اقشار محروم جامعه داشته و موسوي از طرفداري شديد طبقه متوسط جديد برخوردار بوده است. البته اين جمله به اين معنا نيست که تمامي طبقه متوسط جديد از موسوي حمايت کردهاند و تمامي محرومان پشت سر احمدينژاد بودهاند. ولي آشکارترين مرزبندي در انتخابات گذشته مرزبندي طبقاتي بوده است.
4. از مهمترين مفاهيمي که حضرت امام خميني در سال پاياني حيات دنيوي خويش مطرح نمودهاند طرح مساله اسلام ناب و اسلام آمريکايي بوده است. ايشان در پيامي که در آستانه انتخابات دوره سوم مجلس شوراي اسلامي صادر فرمودهاند در تبيين نسبت اين دو اسلام ميفرمايند: «مردم شجاع ايران با دقت تمام به نمايندگانى رأى دهند که متعبد به اسلام و وفادار به مردم باشند و در خدمت به آنان احساس مسئوليت کنند، و طعم تلخ فقر را چشيده باشند، و در قول و عمل مدافع اسلام پابرهنگان زمين، اسلام مستضعفين، اسلام رنجديدگان تاريخ، اسلام عارفان مبارزه جو، اسلام پاک طينتان عارف، و در يک کلمه، مدافع اسلام ناب محمدى- صلى اللَّه عليه و آله وسلم- باشند. و افرادى را که طرفدار اسلام سرمايه دارى، اسلام مستکبرين، اسلام مرفهين بىدرد، اسلام منافقين، اسلام راحت طلبان، اسلام فرصت طلبان، و در يک کلمه، اسلام امريکايى هستند طرد نموده و به مردم معرفى نمايند.» همچنين ايشان در پيام تاريخي خود خطاب به هنرمندان چنين ميفرمايند: «تنها هنري مورد قبول قرآن است كه صيقل دهنده اسلام ناب محمدي - صلي الله عليه و آله و سلم - اسلام ائمه هدي - عليهم السلام - اسلام فقراي دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازيانه خوردگان تاريخ تلخ و شرم آور محروميتها باشد. هنري زيبا و پاك است كه كوبنده سرمايهداري مدرن و كمونيسم خونآشام و نابود كننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومايگي، اسلام مرفهين بيدرد، و در يك كلمه " اسلام آمريكايي " باشد. .»
آنچه از دقت در بيانات حضرت امام آشکار ميشود آن است که يکي از مهمترين مرزهاي اسلام ناب و اسلام آمريکايي، صفبندي محرومين و مرفهين در مقابل يکديگر ذيل آموزههاي اين دو اسلام است.
5. در طول تاريخ معاصر ايران تضادهايي اساسي، در فرازهاي تاريخ رخ داده است: تضاد ميان روحانيت و روشنفکران در نهضت مشروطه، تقابل ميان حکومت در مقابل اتحاد روحانيت، روشنفکران و مردم در نهضت ملي شدن صنعت نفت، اتحاد ميان مردم و روحانيت در مقابل حکومت و روشنفکران در نهضت پانزدهم خرداد، اتحاد مردم، روحانيت و روشنفکران در مقابل حکومت پهلوي در آستانه پيروزي نهضت اسلامي، اتحاد مردم و روشنفکران و بخشي از طيف منتقد مذهبي در مقابل سياستهاي حاکم در دوم خرداد 76 و تضاد ميان گذشته و آينده در تيرماه 84 .
6. دقت در تضادهاي فوق نشان ميدهد که در هيچ يک از آنها، طرفداران دو قرائت از اسلام که دو خواستگاه طبقاتي گوناگون دارند، در دو صف متقابل قرار نميگيرند. از اين رو انتخابات اخير رياست جمهوري در تاريخ سياسي معاصر بينظير به نظر ميرسد.
7. تحليل نگارنده آن است که با انتخابات رياست جمهوري اخير فصلي نوين در تاريخ انقلاب اسلامي ايران گشوده خواهد شد. دورهاي که مهمترين مرزبندي سياسي، مرز ميان پابرهنگان و تازيانهخوردگان تاريخ تلخ و شرم آور محروميتها از سويي و پيروان اسلام رفاه و تجمل از سوي ديگر باشد.
8. نگارنده در انتها تاکيد دارد که به هيچ وجه قصد ندارد طرفداران آقای مهندس موسوی را پيرو اسلام آمريکايي قلمداد کند. بلکه بخش عمدهای از ايشان را داخل گفتمان انقلاب اسلامی ارزيابی ميکند. تنها تاکيد نوشتار فوق، شکلگيری دو گفتمان جديد در بستر انقلاب اسلامی است که يکی به پابرهنگان گرايش دارد و ديگری به روشنفکران و مرفهين.
۴ نظر:
سلام
تحلیلتون یکمقداری جانب دارانست. حتی نگاهی به کشته ها و زندانیان طرفدار موسوی نشان میده که طبق معمول قربانی حوادث طبقه ضعیف جامعه بودن. همون ها که برای حقشون به خیابان ریختن . البته طبقه تحصیلکرده عموما طرفدار موسوی بودن و بازار سنتی که ثروت عظیمی رو به خودشون اختصاص دادن طرفدار آقای احمدی نژاد. مرزبندی ها هنوز هم به هم نزدیکه من امیدوارم همین مساله باعث وحدت بشه نه اینکه بگیم این دو تا به فاصله اسلام امریکایی و اسلام اصیل هستند و مقابله مردم با هم رو شدید تر بکنیم . مثالی خدمتون عرض کنم که واقعی هست در یک ساختمان چهار طبقه چهار برادر زندگی می کنند همگی از فرزندان یکی از متدینین محل دو تا از اون ها در بازار تهران صاحب کسب و کار و کارخانه هستن و دو تای دیگر تحصیلکرده و مهندس و دکتر . شب ها ساعت ده اون دو برادر تحصیلکرده با خانواده شون میرن بالای بوم و الله اکبر می گن و دو برادر دیگه از ایوان طبقه میانی مرگ بر منافق می گن و خامنه ای رهبر ... :)) این قضیه ای هست که عیننا درباره نزدیکان من در جریانه . خیلی ها رو اینطور دیدم. جالب اینه که نه اون دو تحصیلکرده بی دین هستن و نه این دو برادر بازاری فقیر . موافقم که نوع قرائتی که از اسلام دارند متفاوته اما اسلام امریکایی و اسلام پابرهنه ها رو نه این درست نیست. پس اگر اینطور باشه زمانی که با تلاش های آقای احمدی طبقه ضعیف جامعه به حقوقشون برسن و در نتیجه طبقه متوسط و مرفه رشد پیدا کنه حاصلش بی دینی و رفاه و اسلام امریکایی خواهد بود و اگه نتیجه گسترش طبقه متوسط اینه پس چرا اصلا به دنبال احقاق حقوق مستضعفین باشیم ؟
ببینین قضیه واقعا در این ابعاد نیست. اسلام ها متفاوت هست اما نه این طور که شما می گید چون در این اسلام امریکایی شخصیت هایی گنجیدند که اگر اسلام اونها رو امریکایی بدونیم دایره خودی ها خیلی تنگ می شه. این به ضرره . باور کنین از تنگ شدن دایره دوستان هیچ سودی نیست . من تفاوت در اسلام این دو گروه رو بیشتر در نگاه سیاسی اون ها می بینم حال آنکه تعریف اسلام امریکایی و اسلام اصیل بیشتر در دایره عقیدتی با هم تفاوت دارند و به نظرم ما اجازه نداریم که هر کسی که ایرادات سیاسی رو به ساختار و نه که ساختار بلکه فقط یک انتخابات وارد دونست رو سریعا جزء امریکایی ها و منافقین بدونیم . همینطور که به شما به عنوان یه دوست کوچیک گفتم به دوستان سبزم هم می گم که با استفاده از بیانات امام انگ اسلام تحجر و افراطی گری به این سمت می چسبانند. این انگشت اتهام ها رو بیاریم پایین ... پایییین ... بگذاریم تو جیبمون تا اوضاع یکم بهتر شه. کنار گذاشتن اصلاح طلبان درست نیست یکمی خودداری داشته باشیم و همدیگرو تحمل کنیم . مگه این امریکایی های بی دین !!! نیستن که چه خوب دو جناح رو در کنار هم دارند و به نسبت آرائی که کسب می کنند براشون حق و حقوقی قائل می شن. در حالیکه جناح حاکم در ایران فقط دم از یک دست شدن می زنه فقط دم از منافق بودنه اصلاح طلبا می زنه فقط در نوشته هاش می گه سرنوشت این ها سرنوشته منافقین و بنی صدره. شما این طرف نیستین که ببینین وقتی به یک فرزند شهید حامی موسوی یا به یک فرد زندان رفته انقلابی میگن منافق و بنی صدری و... چه حالی می شه و چه آتشی درونش روشن می شه. چرا نباید از پتانسیل سبزها استفاده کرد؟ چرا باید طردشون کرد؟ آیا در چسباندن اتهام منافق بودن و امیرکایی بودن این ها " یقین " داریم؟ گناه کمی نیست ها!؟ چرا هیچ فکر نمی کنیم که این هم بالاخره یک جور ظلمه و چه گناهی بدتر از ظلم حتی اگر به یک گنگ روا داشته بشه ؟
ببخشین طولانی شد ... :)
جناب آقای زالی. ممنون از شما. با اجازه شما من یک مطلبی در مورد این مطلب شما نوشتم که خوشحال میشم بخونیدش.
در این آدرس هست: http://ronevesht.com/2009/07/15/class-based-iran/
ممنونم باز
سلام
در مورد انتخابات 84، به نظرم برداشت ناصحیحی به نظر می رسه اگر تنها به تضاد گذشته و آینده ( که در دور دوم اتفاق افتاد ) اشاره کنیم و از قومیت گرایی واضحی که در دور اول پیش آمد سخنی به میان نیاوریم.
در مورد طیف بندی حامیان و مخالفان احمدی نژاد هم یک نکته هست که باید توجه کنیم:
درست است که بعد از انتخابات، فضای قشری و دو بخشی های گسترده ای در جامعه شکل گرفت اما این مرز بندی ها در قبل از انتخابات، چندان نمودی نداشت. مردم مستقل از اینکه چگونه زندگی می کنند، بر اساس آموزه های گذشته ی خود به یکی از طرفین نزدیک شدند اما بعد از انتخابات ماجرا فرق کرد!
امروز شهرستانی ها از دست تهرانی ها ناراحتند! امروز پایین شهری ها از دست بالا شهری ها ناراحتند! امروز حامیان تداوم اندیشه ی عدالت خواهی دولت محور و حامیان احیای گفتمان آزادی فردی از دست هم ناراحتند!
در این ماجراهایی که پیش آمد، درسهای زیادی مطرح شد و شاید مهمترین آنها این بود که دموکراسی در ایران هنوز خیلی جوان است...
آیتالله منتظری پدر انقلاب اسلامی فرمودند:
حفظ نظام مقدمه است برای حفظ و انجام دستورات اسلامی. اگر بنا باشد به بهانه حفظ نظام، اقدامات ضد اسلامی انجام شود، نه نظام خواهد ماند نه اسلام
بسیجیها برادران و پدران ما هستند ای برادر بسیجیآیا وجدانا شما قبول دارید رفتار شما به مردم مسلمان ما، رفتار اسلامی هست
چطور این جمهوریه عزیز اسلامی ما دوام خواهد آورد وقتیرفتار دولت با مردم مسلمان ما کاملا غیر اسلامی هست
ارسال یک نظر