۱۳۸۷ تیر ۴, سه‌شنبه

فوکو چه ميگويد؟

ازابتداي پيدايش فلسفه با سقراط، فلسفه به طور عمده پروژه خويش را مبتني بر پيش فرضهاي پذيرفته شده پيرامون حدود معرفت انساني دنبال ميکرد. ولي بعدها با لاک، هيوم و به طور خاص کانت يک ايده نوآورانه براي حدود معرفت ايجاد شد. نوآوري عمده کانت در معرفت شناسي آن بود که نشان داد همان نقدهايي که که محدوديت دانش ما را آشکار ميسازد ميتواند شرايط ضروري براي استعمال ادراک انساني را آشکار سازد.

فوکو پيشنهاد داد که لازم است تا اين ايده کانتي وارونه شود و به جاي پرسش از شرايط ضروری که معرفت انسانی را ممکن ميسازد از شرايط ممکنی که معرفت را ضروری ميسازد بحث شود.تمرکز فوکو بر روي دانش انسان مدرن بود.معناي اين پيشنهاد آن است که دانش صادق فراگير درباره طبيعت انسان در واقع فقط بيان تعهد سياسي و اخلاقي به يک جامعه خاص است.

فلسفه نقادي فوکو بيان اين ادعا است که چگونه دانش برآيند نيروهاي اجتماعي بوده و از واقعيت عيني حکايت نميکند.

هیچ نظری موجود نیست: