مدتی است که وقتی روزها از اتوبان شیخ فضلالله گذر میکنم بیلبردی تبلیغاتی را میبینم که بر سینه یک پل عابر پیاده در مقابل هجوم نگاه مسافران و رانندگان با این جمله خودنمایی میکند:
با مادر جسم انسان ساخته میشود و با کتاب روح انسان.
موضوع این نوشتار بخش اول جمله است: وظیفهی مادر پرورش جسم انسان است. شاید تأمل در همین یک جمله بتواند نشان دهد که چرا امروزه مادری یکی از مشاغل پست در جامعهی ما تلقی میشود، چون مادری پرورش جسم انسان است: یعنی شیر دادن، رفتن و شستن و کارهایی از این دست. از همین جاست که زنان همه در پی آن هستند که شغلی برای خود دست و پا کنند و چنین ننگی را به جان نخرند. ننگ پرورش جسم یک کودک. راستش ریشهی این واقعه البته در انسانشناسی جدیدی است که انسان را نه ترکیبی اتحادی از جسم و روح که صرفاً اتحادی از قوای جسمانی میداند. در این صورت وظیفهی مادر نیز پرورش جسم انسان است چرا که دیگر روحی باقی نمانده است. در گذشته مادری بزرگترین وظیفه بود، از دامن زن بود که مرد به معراج میرفت و در این دنیای بیآسمان مدرن دیگری خبری از معراج نیست. چنین میشود که انسان به حیوانی پیشرفته تبدیل میشود، حیوانی که میتواند مانند سایر حیوانات از شیر خشک تغذیه کند، در یک کارگاه تولید انبوه انسان به نام مهد کودک رشد کند و البته مادری نیز شاید پستترین شغل باشد. چرا که تنها پرورش جسم است، چرا که انسان موشی است پیشرفته و متمدن.
پانوشت: ان شاء الله در آینده پیرامون انتقادات مطرحشده به مقالهی دایرهی مسدس و در دفاع از کلیت و ضرورت علم مقالهای جهت درج در همین جا خواهم نگاشت.